-          " بریم آنتالیا!"

 نگاهش می کنم. :" به نظرت من پول دارم تا سر میدون برم؟؟"

– " خو قرض می گیریم! "

_من اگه پول داشتم می رفتم تبت! شاید هم مغولستان... شاید ی گوشه ایی توی تاجیکستان...شاید جاهایی دنج در همین ایران خودمون...

-          هیچی! هیچی اصن!

 خوب راستش من هیچ  وقت در رویاهایم خودم را قدم زناان در شانزه لیزه یا کنار برج ایفل و پیزا یا در سواحل فلان جا ندیده ام! گرچه از همان کودکی عاشق ایتالیا بوده ام بدون اینکه بدانم چرا.  برای من طبیعتهای بکر و دست نخورده ایی که پای آدمیزاد کمتری به آنجا رسیده باشد، خوشایند تر است. چند وقت پیش وقتی از خستگی بیهوش شده بودم ، خودم را در روستایی دیدم .. قبل امتحانم بود... یادم است بیدار که شدم اسم عجیب غریب روستا را سرچ کردم و در کمال شگفتی دیدم اسم روستایی در اسلوونی است. روستایی سبز و قدیمی .. من آنجا زندگی می کردم و خوابم برشی از یک روز صبح بود که از خانه ام زده بودم بیرون و داشتم با همسایه ها حرف میزدم! به چه زبانی؟ یادم نیست.. فقط می دانم همدیگر را می فهمیدیم : )

دوست دارم روزی انقدر پول دار شوم که بتوانم جاهایی را که دوست دارم ببینم...ولی خدا کند زودتر از دوران پیریم باشد: )))))))))))))))))))))

پاوبلاگی: من زودی پولدار میشم... زودی هم میرم سفر : )