کل اگر طبیب بودی... : )
دختر خونده هم مریض شده...
حالا سر ساعت داروهاشو بر میداره و میاد در خونه ی ما و اصرار داره حتما حتما من داروهاشو بهش بدم!
به خیال خودش دستای من شفا بخشن و می تونن زودی خوبش کنند!...
عجب! : )))
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۳ ساعت 17:16 توسط
|